
گروه فرهنگی - محسن دریالعل: کوچک ترین المان جامعه سازی یعنی خانواده از دو رکن اولیه یعنی زن و مرد تشکیل شده است که نبود و فقدان هر یک نامتعادل و غیر امن بودن سازه را موجب میشود. سازهای که قرار است موجب پدید آمدن تشکلی بزرگتر شود. "میگرن" به بررسی فقدان مرد در خانواده میپردازد و در سه مدل، آن را بررسی میکند. مدل خانوادهی اول دارای مردی است که برای پیشرفت خانواده حاضر است به دل جامعهی ناآشنا برود و همهی خیال پردازیهای دیده نشده در جوامع ناآشنا را به جان بخرد.
مردی که از روی بیفکری دست به مهاجرت میزند و با نبودش، زن خانواده -که تا قبل از این شاداب، سرزنده و پویا بود- رو به فروپاشی میگذارد و لحظه به لحظه به نابودی و فروپاشی درونی نزدیکتر میشود.
مدل دوم خانوادهای است که مرد در آن وجود ندارد، حال یا با مرگ یا با جدایی این ساختار پدید آمده است که اشارهای به آن نمیشود و اهمیتی هم ندارد. زن در این خانواده دچار وسواس، عدم اطمینان، حس بی پشتیبانی و تنهایی و افسردگی دائم است.
مدل سوم مردی بی کار و بیعار را نشان میدهد که به زنان نگاهی ابزاری دارد و به همین دلیل هیچ زنی احساس رغبت برای با او بودن را ندارد و همین نگاه باعث دفع زن از او شده است.
اما سرنوشت تمام خانوادهها به این سمت کشانده میشود که زن در جامعه و خانواده، با وجود مرد کامل میشود و این نیاز ذاتی است که زنان را به دنبال پشتیبانی قابل اعتماد میکشاند. البته این قابل اعتماد بودن خیلی مهم است وگرنه حضور مردی که فقط نام مرد را یدک میکشد، جز بار اضافی و مزاحمت و دردسر چیزی به همراه ندارد.البته این جزئیات تمام حرفهایی است که قرار بوده در فیلم بیان شود، نه حرفهایی که در فیلم زده شده است و این یکی از نقاط ضعف کار است.
از سوی دیگر، رجوعات تصویری در «میگرن» تمام اتفاقات و آسیبها را به دوران کودکی منتسب میکند و در این میان اولین متهم، دین و چهارچوب دینی معرفی میشود. مثلاً این که دختران در 9 سالگی به سن تکلیف میرسند و ناگهان بدون هیچگونه توضیحی برای پسرها، از فضای دوستانه و کودکانهای که با آنها دارند حذف می شوند (سکانس بیمحلی دخترانی که بعد از مراسم جشن تکلیف با حجاب شدهاند به امیر پسر ساختمان) و اینکه با کارخرابی در سن پایین نتایجش در کهن سالی گریبان گیر خواهد شد (سکانس دستشویی رفتن دختر در طبقه سوم و استشمام بوی بد در واحد پیرزن ها).
اتفاقاتی مانند نمایش مردان بیمسئولیت در فیلم، «میگرن» را در مواقعی به دردنامهی زنان و فیلمی ضد مرد تبدیل کرده است که با نمایش مشکلات پیش آمده برای دختر بچهها و پسر بچهها، میتوان طعنههای ضد دینی نیز از آن برداشت کرد.
«میگرن» تکلیف مخاطب را روشن نمیکند که کدام مسیر را می خواهد دنبال کند. مشکلات عدم وجود مرد در خانواده، مردان بی مسئولیت، آسیبهای تفکیک جنسیتی بدون آمادگی و توضیح و آموزش قبلی و...
اما فارغ از این صحبتها، «میگرن» اصول سینما را رعایت میکند. این فیلم سعی میکند داستان جزئیات باشد و شخصیتها را نه در دیالوگ و منولوگ بلکه در داستانها و اتفاقات کوچک داستانی معرفی کند. جای بسیار خوشحالی است که فیلمساز اولی فیلمی این چنین با ظرافتهای ویژه سینمایی ساخته و پرداخته است. حالا باید نگاهی متفاوت داشت تا برای رشد فیلمساز مفید باشد و نه نگاه تخریبی که جوانه های نوظهور را از بین ببرد.